خیلی اصرار داشت پیام‌هاش رو پاک کنم!

دلیل این اصرار را نمی‌فهمیدم. ازش که می‌پرسیدم چرا باید پاک کنم می‌گفت چون ممکنه چشمت دوباره به پیام‌ها بی‌افته و یادآوری بشه که خوب نیست!

درست می‌گفت پیام‌هایی که ما به هم داده بودیم و دعواهایی که کرده بودیم یه بخشی از تاریخ بود!

اگر این تاریخ یادآوری می‌شد می‌تونست روی تصمیمات اثر بذاره!

خدا نعمت حافظه رو به انسان داد که با استفاده از اون انسان بتونه هر روز بهتر از روز گذشته تصمیم بگیره!

به هیچ عنوان هدف کینه‌توزی و مشابه اون نیست!

هدف استفاده بهینه از حافظه و تاریخ است...

تو بازار ماهی فروشا رشت داشتم داشتم راه می‌رفتم گفت و گو یک فروشنده و مشتری توجه‌ام رو جلب کرد!

مشتری دنبال گرفتن تخفیف بود و تا تونست قیمت رو چلوند اما خب آخرش فروشنده گفت به جان بچه‌ام نمی‌تونم ۹۰۰ بدم و ۹۵۰ کارت کشید!

مشتری گفت چرا ۹۰۰ نکشیدی؟! گفت والله این همون ۵۰ تومن برای من سود داشت...

مشتری که این حرف رو شنید چند لحظه سکوت کرد و کارت رو برگردوند به فروشنده گفت بقیش رو بکش!!!

فروشنده گفت نمیخواد خانم؛ در پاسخ شنید که گفت قسم والله‌ای که خوردی من باور کردم که ۵۰ تومن بیشتر سود نکردی حالا بقیش رو بکش...

پ.ن: بابا تروخدا سر ۵۰ تومن چونه نزنید که طرف مجبور بشه جد و آبادش و پیر و پیغمبر و خدا رو بیاره جلو چشمتون تا باور کنید!

پ.ن۲: عه منم قسم خوردم!!!

توی ستایش ۲ یه جمله خوبی که آقا فردوس می‌گفت این بود که هر کاری که انجام میدی به بهترین نحو انجام بده، چه جارو کشی باشه، چه شوفری، چه نگهبانی و ...

واقعا عجب جمله درستی گفتی!

امروز با بچه‌های مدرسه قرار گذاشتیم بریم راهپیمایی روز قدس و نماز جمعه (بماند که فقط ۱ نفر اومده بود. 😁) به جز من ۲ تا از رفاقای کادر مدرسه‌هم اومده بودن خب پس تا اینجای کار رو فهمیدید، حالا...

اگر پست به طور کامل به شما نمایش داده نمی‌شود روی عنوان آن کلیک کنید.

این ویدئو چند روز پیش توسط پیج ارتش دفاعی اسرائیل گذاشته شد!

می‌خواستم یه متن طولانی بنویسم ولی ترجیح دادم یه جمله بنویسم:

یاد گرگ داستان شنگول و منگول و حبه انگور افتادم :)

هممون می‌دونیم که در زمان جنگ جهانی اروپایی‌ها برای کم کردن هزینه‌های لباس اومدن و پارچه‌ به کار رفته شده در لباس‌ها رو کم کردن...

جالبی‌اش اینجاست الان لباس‌ها کوتاه‌ شده ولی نه قیمتا پایین اومده نه برای اینه که پارچه مصرفی‌اش کم بشه!

تازه لباس‌هایی که کوتاه تره بعضا با قیمت‌های بیش‌تر هم دیده میشه!

حالا این وسط پولش میره توی جیب کی؟! 

لذت‌اش می‌مونه برای کی؟!

آسیبش می‌مونه برای کی؟!

بعضی وقت‌ها یاد پست‌های وبلاگ صابر راستی کردار می‌افتم...

بالاخره همه ما یه روزی باید بریم؛ حالا یا زودتر یا دیرتر

چه خوبه یه چیزی از خودمون به یادگار بذاریم تا آدم‌ها به یادمون باشن

سال ۴۰۱ و ۴۰۲ توی یه مدرسه کار می‌کردم به عنوان یه جوون ۱۸ ساله واقعا ته خودم رو گذاشتم!

زمانی که فهمیدیم مدرسه می‌خواد جمع بشه یه هارد خریدیم و فایل هامون رو توش ریختیم بعد اینکه مدرسه جمع و شد و چند ماه گذشت گفتم فایل های طراحی منو بدید ندادن و گفتن فایل های هارد پاک شده! 

اما چند وقتیه فهمیدم دارن از اون فایل ها برای جای دیگه‌ای که هستن مفت و مجانی استفاده می‌کنن...

بعد هر روز نامه فدایت شوم می‌نویسن!

عجب روزگاری شده... خدایا ما رو از دست این منافقین نجات بده!